کد مطلب:106598 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

خطبه 213-تلاوت رجال لا تلهیهم...











[صفحه 123]

گفتار حضرت كه امام (ع) این سخنان را در موقع تلاوت این آیه شریفه بیان فرمود: (رجال- لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذكر الله) وقره: غفلت، از ماده ی وقر به معنای كری و ناشنوایی است. عشوه: نابینایی چشم به واسطه ی تاریكی شب، و در این جا به معنای غفلت و بی خبری است. برهه: زمان طولانی برزخ: عالم پس از مرگ یهتفون: صیحه و فریاد می زنند. نشح: صدایی كه هنگام گریه در گلوی انسان می پیچد. منادح: جمع مندح، جای پهن و پروسعت. (پروردگار سبحان، یاد خود را روشنی بخش دلها قرار داد كه در اثر آن، پس از سنگینی گوش، می شنوند و پس از كم سویی چشم، می بینند و پس از دشمنی، فرمانبری و اطاعت می كنند، پیوسته برای خداوند- كه بخششهایش ارجمند است- در هر دوره و زمانی بندگانی داشته كه به اندیشه ی آنان الهام می كرده و در وادی خردهایشان با آنان سخن می گفته است، اینان به نور بیداری، در چشمها و گوشها و دلها نور می افشانند، روزهای خدا را به یاد مردم می آورند و آنها را از عظمت مقام الهی می ترساندند، آنان همانند راهنمایان بیابان بودند كه هر كسی راه درست پیشه كند بستانید و او را مژده ی رستگاری دهند و آن را راستگرا یا چپگرا باشد نكوه

ش كنند و از هلاكت برحذر دارند و آنان بدین طریق روشنگرانی در آن تاریكیها و راهنمایانی در آن پرتگاهها بودند، كسانی كه اهل ذكر و یاد خدا هستند چنان آن را به جای دنیا برگزیده اند كه حتی لحظه ای بازرگانی و خرید و فروش دنیا آنان را از یاد خدا باز نمی دارد، روزهای زندگی را با ذكر او به سر می برند، و با فریادهایی كه از ارتكاب كارهای حرام، مانع شود، در گوش غفلت كنندگان بانگ می زنند، به عدل و نیكی ندا درمی دهند و خود نیز به آن عمل می كنند، مردم را از بدیها باز می دارند و خود از آن می پرهیزند، گویا اینها دنیا را گذرانده و به آخرت رسیده اند و آنچه در پی این جهان مادی است به چشم دیده اند، و گویی كه بر احوال پنهای برزخیان در مدت اقامت آن جا اشراف و آگاهی كامل دارند، و رستاخیز، نویدهایش را بر آنها محقق ساخته است، اینها، پرده ی آن جهان را از جلو چشم مردم دنیا برداشته اند، گویا ایشان چیزهایی را می بینند كه مردم نمی بینند و می شنوند آن را كه دیگران نمی شنوند. اگر با نیروی عقل ایشان را در جایگاههای پسندیده و مراتب شایسته مشاهده كنی، در حالی كه نامه ی اعمال خود را باز كرده و به سبب دستورهای كوچك و بزرگی كه از آن سرپیچی كرده و یا

آنچه را كه از آن نهی شده، تقصیر كرده و مرتكب شده اند و بارهای سنگین گناهان كه پشت آنان را خم كرده است، خود را مورد محاسبه قرار داده اند و سپس گریه را در گلو شكستند و ناله و فریاد سردادند، با خود به سوال و جواب پرداخته، و به سوی پروردگارشان از روی پشیمانی و اقرار به گناه، ناله و فریاد برمی آورند، در این حال آنها را خواهی یافت كه پرچمهای هدایت و رستگاری و چراغهای میان تاریكهایند، فرشتگان دور آنها را گرفته اند، و سكون و آرامشی بر ایشان نازل و درهای آسمان بر روی آنان بازگشته، و جایگاههای ارجمند برای نشستن آنها آماده است، جایی كه خداوند بر آن نظر رحمت انداخته آنها را می نگرد و از كوشش آنان خشنود است و مقامشان پسندیده، ایشان در حالی كه به مناجات با خدا نسیم عفو و بخشش را احساس می كنند، گروگان نیازمندی به فضل و كرم خداوند و اسیر تواضع و فروتنی در برابر عظمت و بزرگواری او هستند، بسیاری اندوه دلها و كثرت گریه، چشمهای آنان را مجروح كرده است، برای هر دری كه راه رغبت و توجه به سوی خداست آنان را دست كوبنده ای است، از كسی درخواست می كنند كه سختی و تنگدستی برای او معنا ندارد و خواستار از او نومید نمی شود، اكنون به خاطر خود

به حساب خویشتن برس كه نفوس دیگر، حسابرسی غیر از تو دارند.) ان الله سبحانه... بعد المعانده، برای روشن شدن این فرمایش امام نخست باید به معنای ذكر و فضیلت و فایده ی آن اشاره شود، اما معنای آن، از برخی موارد چنان معلوم می شود كه ذكر به معنای قرآن است، (و هذا ذكر مبارك انزلناه) كه مراد قرآن است، و بعضی گفته اند مراد از ذكر، حمد و ستایش و تسبیح و تكبیر و تهلیل و ثنای خداوند است. ارزش و فضیلت ذكر در قرآن: در موارد بسیاری از این كتاب شریف، خداوند امر به ذكر فرموده است كه از جمله ی آنها: الف- (فاذكرونی اذكركم). ب- (اذكروا الله ذكرا كثیرا). ج- (فاذا افضتم من عرفات فاذكروا الله). د- (فاذا قضیتم مناسككم فاذكروا الله). ارزش و فضیلت ذكر از روایات: الف- پیامبر اكرم می فرماید: (كسی كه در میان غافلان به ذكر خدا بپردازد همانند كسی است كه به جنگ ادامه می دهد، در میان گروهی كه از جنگ فرار می كنند). ب- رسول خدا فرمود: خداوند می فرماید: تا موقعی من با بنده خود هستم كه به ذكر من مشغول و لبانش به یاد من متحرك باشد. انا مع عبدی ما ذكرنی و تحركت بی شفتاه. ج- و نیز فرمود یاد خدا از همه ی اعمال، بهتر، فرزند آدم را از عذاب دوزخ می رهاند

، عرض شد. یا رسول الله، جهاد در راه خدا چطور: فرمود جهاد در راه خدا هم به فضیلت ذكر نمی رسد، مگر آن كه چنان بجنگی كه شمشیرت بشكند و این را سه مرتبه فرمود. و نیز فرمود: من احب آن یرتع فی ریاض الجنه فلیكثر منه ذكر الله، یعنی كسی كه دوست دارد در باغهای فردوس متنعم باشد، فراوان ذكر خدا بگوید. و جز اینها. فایده ذكر خدا و شرطهای آن: ذكر خدا موقعی سودمند و موثر است كه پیوسته و مداوم یا حداقل در بیشتر اوقات، و نیز همراه با حضور قلب باشد، وگرنه فایده چندانی ندارد، و یاد خدا با وجود این دو شرط بر همه ی عبادتها تقدم دارد بلكه روح و چكیده و نتیجه نهایی كلیه اعمال عبادی است، ذكر خدا را آغازی است كه سبب انس به او می شود و انجام و پایان آن معلول انس به اوست، بدین توضیح كه: شخصی كه به چیزی علاقه مند است، در آغاز كارگاهی برای این كه آن را محبوب خود قرار دهد و دلش را از زنگار وسواس در این امر پاك كند لازم است با زحمت و رنج هم كه شده زبان را پیوسته با یاد او گویا كند و در نتیجه ی این امر با او انس پیدا كرده و درخت دوستی نسبت به آن موضوع در دل او ریشه دار خواهد شد، نمونه ی این مطلب، فراوان اتفاق می افتد كه شخصی پیش ما، از كسی ك

ه شاید او را نشناسیم یا حتی علاقه ای به او نداریم، مدح و ستایش می كند و پیوسته اوصاف حمیده ی او را برای ما می ستاید این بیانات باعث می شود كه، محبت آن شخص ناشناس در دل ما جای بگیرد و این محبتی كه از او به دل ما آمده است وسیله ای می شود كه ما خود به توصیف او بپردازیم و حتی نتوانیم خود را از مدح و ثنای او باز بداریم، از این رو می گویند: كسی كه چیزی را دوست دارد زیاد از او یاد می كند و آن كه بسیار از چیزی یاد كند، اگر چه از روی تكلف و زحمت باشد، به آن چیز انس و عادت پیدا می كند، آری ذكر خدا نیز چنین است: در آغاز امر با زحمت انجام می شود ولی اگر پیوسته باشد نتیجه و ثمره ی آن دوستی و محبت و انس با خداست چنان انسی كه آدمی را وادار به ذكر خدا می كند و حتی خودداری از یاد خدا برایش رنج آور خواهد بود، و بدین جهت برخی از عرفا گفته اند: بیست سال قرآن را با رنج خواندم و سپس بیست سال از آن بهره بردم. بدیهی است كه این بهره بردن جز با انس و الفت حاصل نمی شود و آن نیز فراهم نمی شود جز این كه پیوسته به آن ادامه دهد، تا حدی كه رنج و زحمت تبدیل به عادت و طبیعت شود، و آنگاه كه انس با خدا حاصل شد از غیر خدا بریده می شود، و در هنگا

م مرگ، به كلی از غیر خدا جدا می شود و در قبر هیچ یك از اهل و مال و فرزند و دوستی با او نمی ماند، جز محبوبش كه پیوسته به یاد اوست، و با قطع رابطه با همه ی امور دنیا و آنچه كه در آن است از ذكر و یاد خدایش بهره مند است و لذت می برد، بنابراین جمله ی: (جعله جلاء) اشاره به فایده ی ذكر خداوند و مداومت بر آن است كه نفوس را آماده ی عشق و علاقه ی به محبوب مورد ذكر و اعراض و انصراف از غیر او می گرداند، و امام (ع) لفظ: (جلاء) را استعاره فرموده است برای برطرف كردن و زدودن تمام ماسوای دوست، از لوح دل، به وسیله ذكر، همچنان كه لكه ها و زنگارهای روی آینه را با صیقل می زدایند، و آن را جلا می دهند. امام (ع) در الفاظ چهارگانه ی زیر مجاز به كار برده و سبب را به جای مسبب ذكر فرموده است: 1- سمع برای توجه كامل قوه ی شنوایی به آنچه از جانب خداوند می آید كه شنیدنی است، مانند اوامر و نواهی و بقیه دستورها. 2- وقره به جای اعراض و توجه نكردن به آن دستورها. 3- لفظ: بصر در مورد ادراك حقایق و چیزهایی كه شایسته ی درك و فهمیدن است. 4- كلمه ی عشوه را نیز به عنوان مجاز از درك نكردن و تعمق نداشتن در حقایق و واقعیتها آورده است. مقصود از انقیاد، ت

سلیم دلها در برابر حق و سیر در سلوك در آن راه است، پس از آن كه منحرف بوده و با آن عداوت و دشمنی داشته اند. و ما برح... عقولهم، این فرمایش امام (ع) اشاره است به آن كه در هیچ زمانی از مدتهای طولانی گذشته كه اكثریت مردم دوره ی فترت را می گذراندند و اندیشه های وحی و دستورهای پیامبران الهی دستخوش فراموشی جامعه شده بود، عالم وجود از بندگان خاص خدا و اولیای او خالی نبوده است، آن بندگانی كه حق تعالی خود را به آنها شناسانده و بر افكار و اندیشه های آنان تصویرهای حق را نقش كرده و اسرار هدایت را بر ایشان مكشوف فرموده است. حضرت از این الهامها و مكاشفه ها، به سخن گفتن خداوند و رازگویی با آنها تعبیر فرموده است. فاستصبحوا... و الافئده، یعنی از چراغ روشنگر بیداری كسب نور كردند. مقصود از بیداری دلها، زیركی و آمادگی آن برای كمالهایی است كه شایسته آن است، و نور آن بیداری، آن حالتی است كه به سبب این استعداد بر دلها افاضه می شود. و بیداری چشمها و گوشها كه در سخن امام آورده شده به این گونه حاصل می شود كه سخنان سودمند را بشنوند و حوادثی را كه واقع می شود، با دیده ی عبرت ببینند و از این راه بر كمالات نفسانی خویش بیافزایند، و نورهای

بیداری در چشمها و گوشها عبارت از نورانیت معنوی روشندلیهایی است كه در پی آن بینایی و شنوایی عبرت آمیز برای انسان حاصل می شود. پس از بیانات فوق امام (ع) به وصف دیگر اولیای خدا و اهل ذكر پرداخته است كه آنان با تذكر ایام الله یعنی روزهایی كه در تاریخ منشا حوادث عظیمی بوده، مردم را به عبرت گرفتن وادار می كند، و معلوم است كه ذكر ایام الله كنایه از شداید و سختیهایی است كه بر ملتهای گذشته واقع شده و چون بیشتر آن شدتها در چنین روزهای باعظمتی رخ داده است از باب مجاز توجه به ایام الله را یادآوری فرموده است یعنی نام محل را ذكر و اراده ی حال كرده است، و مقصود از مقام خدا، عظمت و جلال اوست كه انگیزه ی خوف از وی می باشد. امیرالمومنین (ع) اهل ذكر را به كسانی تشبیه كرده است كه در بیابانها راه را به مردم نشان می دهند زیرا ایشان نیز انسانها را به سوی حقیقت كه خداست راهنمایی می كنند، و همچنان كه نشان دهندگان راه، مردمی را كه راه درست را گرفته و می روند، می ستایند و به آنان مژده ی رسیدن به مقصد می دهند و كسانی را كه از جاده ی مستقیم به طرف چپ یا راست انحراف یابند توجه داده از گم گشتگی و سردرگمی می ترسانند، اهل ذكر و اولیای خدا نی

ز روندگان راه مستقیم هدایت و طریق الهی را می ستایند و به آنها مژده و بشارت رستگاری و نجات از بدبختیها می دهند، و در مقابل، كسانی را كه از راه حق منحرف شوند یعنی راه افراط و تفریط را پیش گیرند، نكوهش كرده و ایشان را از هلاكت ابدی بر حذر می دارند. و كانوا كذلك، آنان چنان كه وصف كردیم بودند یعنی چراغهای هدایت در تاریكیهای جهل و راهنمایان نجات از اشتباهات بودند. امام (ع) در این عبارت دو لفظ را به عنوان استعاره از راهنمایان حقیقت ذكر كرده است. 1- لفظ مصابیح كه به معنای چراغهاست، به اعتبار آن كه با اعمال نیك و كمالات خود، راه مردم را به سوی خدا روشن می كنند. 2- ادله نشان دهندگان راه، بدان جهت كه مردم را به طریق حق راهنمایی و برای آنان حق را از باطل جدا و مشخص می كنند. و ان للذكر اهلا... ایام الحیوه، اهل ذكر خدا، همان گروهی كه برخی از ویژگیهایشان گذشت، پیوسته و در همه حال با تمام وجود به ذكر او مشغولند تا حدی كه دوستی و محبت وی نقش ضمیر آنها شده و به جز او دوست داشتنیهای دنیا همه چیز را فراموش كنند، و دلیل چنین محبتی آن است كه نام او و یاد او را دوست بدارند و ذكر او را به جای تمام بهره ها و خوشیهای دنیا برگزینند، و

هیچ گونه داد و ستد دنیا و سود و بهره ی آن، آنان را به خود متوجه نكنند و سرانجام زندگانی را با یاد دوست و ذكر خدایشان سپری سازند. و یهتفون... و یتناهون عنه، این چند جمله اشاره به صورتهای گوناگون اطاعت و فرمانبرداری از دستورهای الهی است، و این كه اهل ذكر در هر كار و در همه ی احوال به عبادت و پرستش حق تعالی اشتغال دارند و این خود از نتیجه های ذكر و دوست داشتن مورد ذكر است، زیرا آدمی هر كسی را كه دوست بدارد، راه او را پیش می گیرد، و بر خلاف رویه ی او قدم برنمی دارد و حتی از این كار و روش خود شادمان می شوند و لذت می برند. فكانما قطعوا... عداتها... ما لا یسمعون، امام (ع) در این قسمت از سخنان خود، حال اهل ذكر را به دلیل آن كه به خداوند و كتابهای آسمانی و پیامبران او اطمینان كامل دارند و احوال قیامت را محقق می دانند و وعد و وعیدهای آن را با عین الیقین مشاهده كرده اند، به حالت انقطاع از دنیا و دیدار اهل برزخ، تشبیه فرموده است، یعنی گویا، اهل ذكر از دنیا رفته و برزخیان را دیده و بر حال آنان و طولانی بودن اقامتشان در آن عالم اشراف كامل دارند، و از این رو با زبانهای گویا و بیانهای رسا، و صفای باطن و نورانیت روح كه بر اث

ر ریاضتهای طولانی و عبادتهای مداوم بر آنان پیدا شده است، پوشش و حجاب آن عالم را از جلو دید اهل دنیا كنار زده اند، و این پاكدلان به دلیل آن كه از دیدنیها و شنیدنیهایی خبر می دهند كه مردم از درك آن عاجزند، گویا با چشمها و گوشهای خود چیزهایی را می بینند و می شنوند كه دیگران آنها را حس نمی كنند، سبب این كه ارواح در دنیا از درك احوال آخرت ناتوانند، آن است كه روح در دنیا به بدن تعلق و وابستگی دارد و اداره ی بدن بر عهده ی اوست، و فرو رفتن در زرق و برق دنیا جلو درك كامل را می گیرد، ولی اهل ذكر كه وصفشان گذشت با ادامه ی ذكر و ریاضتها و عبادتهای خالصانه، خود را از تعلقات دنیا بدور داشته و روح را از آلودگیهای مادی صفا داده اند، از این رو صفحه ی دل آنها مانند آینه ای صیقل یافته، خالی از هر گونه تیرگی شده است، چنان كه نور الهی بر آن تابیده و صورت حقایق در آن نقش بسته است، و بدین جهت راه نجات را از مسیر هلاكت تشخیص داده و با دیده ی یقین آن را می بینند و راه خود را با بصیرت می پیمایند، و مردم را از روی آگاهی به سوی حقیقت هدایت می كنند، و از چیزهایی كه با دیده ی حق بین مشاهده كرده و با گوش عقل شنیده اند، خبر می دهند، و چون ا

ین امر برای آنان خیلی روشن و عادی است، این مشاهدات در نظر آنها شبیه چیزهایی است كه مردم با حواس ظاهر خود مشاهده می كنند از این جهت امام فرموده كه آنها چیزهایی را می بینند و می شنوند كه دیگران درك نمی كنند. فلو مثلتهم بعقلك، یعنی اگر اولیای خدا و اهل ذكر و اعمال آنان را در ذهن خود مجسم كنی در حالی كه در مقام عبادت قرار گرفته و به ذكر او نشسته اند، و منظور از (دواوین اعمالهم) صفحات ذهن آنها و كارها و عبادتهایی است كه انجام داده اند و در ذهن آنان نقش بسته است، و مقصود از نشر آن است كه راجع به كارهای گذشته ی خود به جستجو می پردازند و مثل آن كه صفحات گذشته ی كتابی را ورق بزنند، به بررسی اعمال گذشته ی خود اشتغال می ورزند. حرف واو در جمله ی: و فرغوا... برای توضیح مطلب و بیان معنای محاسبه است زیرا همچنان كه در محاسبه های تجارتی دنیا هر حسابگری نیاز به طرف مقابلی دارد كه با وی درباره ی سرمایه و سود و زیان صحبت كند تا اگر زیاد آورده سهم خود را برداشت كند و اگر كم آورده او را ضامن دانسته كه در آینده جبران كند، در مورد آخرت هم طرف محاسبه ی انسان نفس اماره اوست، و سرمایه ی او، واجبهای دینی و سودش مستحبات و فضایل اخلاقی و

زیان آن هم گناهان است، و زمان این تجارت هم، روزی است كه بر او گذشته، بنابراین بر هر بنده ای از بندگان خدا لازم است در آخر هر روز از نفس خود بازجویی كند و بر همه حالات و حركات، او را محاسبه كند، و ببیند اگر وظایف خود را درست انجام داده او را تشویق و خدای را شكر كند و اگر انجام نداده او را بر بجا آوردن قضای آن وادار كند و اگر به صورت ناقص كار كرده است كاری كند كه با انجام دادن نوافل و مستحبات آن را جبران كند، اما اگر مرتكب گناه شده است او را ملامت كند و مورد مجازات و عقوبت قرار دهد و بدین طریق آن اندازه از وقت و عمر را كه در معصیت و گناه تلف كرده حق خود را از او بگیرد، چنان كه بازرگان با شریك خود این كار را انجام می دهد، در حساب دنیا حتی از دانه و كمتر از آن نمی گذرد تا دخل و خرج كم و زیادی آنها مشخص شود، و شایسته است كه بنده ی خدا از فریبكاری نفس و دغلبازی آن بپرهیزد زیرا نفس بسیار حیله گر و مكار است، باید تمام آنچه را كه روز قیامت در پیشگاه حق تعالی حساب می شود امروز مورد دقت و محاسبه قرار دهد، از باب مثال نفس خود را وادار كند تا از تمام سخنانی كه در طول روز گفته و نگاههایی كه انجام داده و اندیشه هایی كه در

خاطره ی او پیدا شده و نشستن و برخاستنها و خوردن و آشامیدنها و حتی حركتها و سكونهایش جواب درست بدهد و چون معلوم شد كه در همه ی آن موارد وظیفه را انجام داده است آن مقدار به نفع او محاسبه شود و بقیه ی كارها بر عهده او می ماند كه باید در كتاب قلبش بنویسد. باید دانست كه نفس در حكم مدیونی است كه باید از او مطالبه دیون كرد. در بعضی امور باید از او جریمه و غرامت و در مواردی با توسل به قانون، اصل آن را بگیرد، و این امر در صورتی امكان دارد كه محاسبه ی دقیق انجام و تمام مطالب روشن شود، و شایسته است كه انسان در تمام عمر هر روز در یك ساعت معین تمام اعضای ظاهر و باطن خود را مورد محاسبه قرار دهد، همان طور كه از توبه بن صمه كه شخصی از اهل رقه بود نقل شده است كه یك روز با خود حساب كرد، دید، شصت سال از عمرش گذشته است كه قریب بیست و یك هزار و پانصد روز می شود، ناگهان فریاد زد كه وای بر من چگونه با بیست و یك هزار گناه به حضور پروردگار بروم، در همان حال غش كرد و بر زمین افتاد، وقتی كه اطرافیان آمدند او را مرده یافته و شنیدند كسی می گوید: خوشا به حالت كه زود روانه ی فردوس برین شدی!، این گونه باید آدمی خویش را مورد محاسبه قرار دهد،

آری اگر انسان در مدت عمر خود در مقابل هر گناه كه انجام داده یك پاره سنگ در گوشه ای از منزل خود می انداخت در اندك مدتی خانه اش پر از سنگ می شد، اما افسوس كه این موجود دقت نمی كند و دو فرشته مامور انسان كارهای او را ضبط می كنند چنان كه خداوند متعال می فرماید: (... احصاه الله و نسوه...) با توضیحاتی كه گذشت، جمله ی و فرغوا لمحاسبه انفسهم... ندم و اعتراف و اشاره به ناراحتی وجدانی و شرمساری آنهاست كه از تقصیرها و زیانهای معنوی و عبادی بر ایشان به وجود می آید، و سپس امام (ع) حالاتی را كه برای انسان پس از محاسبه و توجه به تقصیرات و پشیمانیش پیدا می شود بیان فرموده است كه در آغاز توبه، نخست از غصه، گریه در گلویش گره می شود و سپس با صدا گریه آغاز می كند و پس از آن به ضجه و فریاد می پردازد، و در پیشگاه پروردگار به گناه خود اعتراف می كند و در نهایت برای جبران خطاهای گذشته به عمل می پردازد، بنابراین نخستین مقام او توبه و لوازمی است كه ذكر شد و سرانجام سرگذشت او، متوسل شدن به اعمال در آینده است. لرایت... الراغبون، از این جا به بعد، امام (ع) حالات پسندیده ی اهل ذكر را توصیف و بیان می فرماید، و جمله لرایت جواب شرط. فلو مثلت

هم است و امام (ع) لفظ اعلام و مصابیح را برای آنها استعاره آورده است، زیرا آنان، راهنمایان به سوی خدا و روشنی بخش راه او هستند، صفت دیگر آنها آن است كه ملائكه پیرامونشان را احاطه كرده اند، این جمله اشاره به آن است كه سراسر وجود آنان را توجه به خدا فرا گرفته است، زیرا بر اثر ذكر و عبادت آماده شده اند كه انوار الهی به توسط ملائكه كروبین بر وجودشان افاضه شود. و تنزلت علیهم السكینه، این جمله اشاره به آن است كه در این هنگام نفوس اهل ذكر آماده ی افاضه ی (سكینه) تسكین و آرامش از جانب خداوند شده است، و این سومین مرحله است كه برای سالك الی الله پس از: طمانینه حاصل می شود. انسان وقتی به این مرحله می رسد كه بر اثر جلوه های معرفت و نورانیت چنان حالتی پیدا می كند كه آنچه پیش از آن برایش ترس آور بود و بدون خواست او بر وی وارد می شد، هم اكنون مایه ی انس و الفت او شده و با درخواست و اراده ی خودش حاصل می شود، پس از این قسمت امام (ع) می فرماید: درهای آسمان بر روی آنان گشوده شده است، و این جمله كنایه است از این كه درهای آسمان جود و كرم پروردگار به منظور افاضه ی كمالات بر آنان باز شده است، چنان كه در قرآن كریم بیان فرموده است: (

ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر.) منظور از (مقاعد كرامات) كه برای اهل ذكر آماده شده است، درجه ها و مراتب راه یافتن به پیشگاه حق تعالی است كه در این هنگام خداوند بر آنها كمال اشراف را دارد و از سعی و كوشش آنان برای انجام دادن كارهای نیك و ذكر و عبادت، خشنود است و قرار گرفتن آنها را در این مقام می ستاید. یتنسمون بدعائه روح التجاوز، یعنی خدا را می خوانند و می خواهند كه از گناهانشان درگذرد و آن را سبب قطع فیض خود از آنان قرار ندهد، و البته معلوم است كه در این جا مراد از گناهان و تقصیرات ترك اولی است زیرا كه این اولیای بزرگ الهی گناهی را مرتكب نمی شوند. حضرت امیر (ع) در این حالت از اهل ذكر و اولیای خدا نخست به گروگان و سپس به اسیران تعبیر فرموده است، زیرا آن چنان خود را نیازمند به خدا احساس می كنند كه هیچ پناهگاه دیگری برای خود نمی بینند تا به سویش رجوع كنند، مانند گروگانها كه در پیش گرو گیرندگان می باشند، و همچنان كه اسیران در برابر كسی كه آنان را به اسیری گرفته زبون و تسلیمند ایشان نیز در پیشگاه عظمت و هیبت الهی، رام و تسلیمند. جرح... عیونهم، این سوز دل و گریه ی زیاد بدین علت است كه پس از محاسبه ی نفس، به خیانت

آن و زیانهایی كه در طول عمر برای آنان كسب كرده است آگاه شده اند. لكل باب... ید قارعه، امام (ع) با بیان این كه، اهل ذكر و اولیای خدا تمام درهای تضرع و زاری به سوی خدا را می كوبند به این مطلب اشاره فرموده است كه تمام افكار و اندیشه های خود را متوجه قبله ی حقیقت كرده اند تا از اشراقها و درخشندگیهای وجود حق تعالی كسب نور و از دریای بی پایان كرم او طلب جود و بخشش كنند. یسالون... المنادح، در این قسمت به گستردگی فضل و بخشش خداوند و این كه ذات اقدس او كریمترین كریمان است اشاره شده تا بیان كند كه او سزاوارترین بخشنده ای است كه باید از او خواست و شایسته ترین مقامی است كه باید به او نالیده تا آنچه مورد میل و رغبت است ببخشاید. فحاسب نفسك...، در آخرین مرحله، حضرت پس از شرح حالات اهل ذكر و سرانجام كار آنها به عنوان نصیحت می فرماید، ای انسان خویشتن را دریاب و هم اكنون حساب كار خود را بكن زیرا نفسی كه در این جهان صاحبش آن را مورد محاسبه قرار ندهد، در قیامت خداوند متعال كه سریعترین حسابگران است به حساب آن خواهد رسید، در حقیقت این فرمایش اخیر امام جمله ای است تهدیدآمیز، برای كسانی كه در دنیا از حساب كردن نفس خود غفلت می كنند.


صفحه 123.